گروه سفر آماتوری:نظریه نیرنگ کامل و ک.گ.ب K.G.B

وقتی می توانید حمله کنید اینطور قلمداد کنید که نمی توانید وقتی فعال هستید طوری عمل کنید که به نظر آید فعالیتی ندارید وقتی نزدیک هستید دشمن را وادارید که باور کند از او فاصله دارید وقتی دور هستید او را وادار سازید شما را نزدیک تصور کند وقتی خود را تجدید سازمان دادید طوری وانمود کنید که شما را ازهم پاشیده پندارد اگر ضعیفید خود را قوی جا بزنید و دشمن را وادارید از شما پرهیز کند و وقتی قوی هستید نشان دهید که ضعیفید تا دشمن گستاخ شود.

نوشته های بالا استدلال سان تزو است در مقالاتی به عنوان هنر جنگ که برخلاف متون نظامی که شیوه های پیروز شدن را مشخص می سازد، بهترین شکل هنر جنگ را در پیروزی بدون جنگیدن می داند. سیستم سان تزو پیروزی با به هدررفتن منابع دشمن و اداره خارق العاده خطوط و دستیابی به تشکیلات جاسوسی دشمن و کنترل آن است.

تئوری نیرنگ کامل جیمز انگلتون برپایه آسیب پذیری سرویس هایی است که قرار است آسیب پذیر نباشند. انگلتون می گوید : نیرنگ با اطلاعات جاسوسی آغاز می شود و پایان می یابد و برای تضمین موفقیت دو شرط لازم است. اول رهبری قربانی که باید در یک موقعیت ذهنی باشد که بخواهد اطلاعات نادرست را بپذیرد و دوم قربانی باید در یک موقعیت ذهنی باشد که چنان به اطلاعات جاسوسی خود معتقد باشد که حاضر نشود هیچ مدرک یا نظریه ای را در مورد اینکه فریب خورده قبول کند.

لنین در سال ۱۹۲۱ وقتی به رئیس سرویس جاسوسی خود دستور داد اطلاعات نادرستی تهیه کنند تا آنچه را آنها می خواهند بشنوند به آنها بگوید نشان داد به این اصول آگاه است.

در ۲۲ دسامبر ۱۹۶۱ شخصی بنام آناتولی گولیتسن در حالی که خود را در پالتو ضخیم پوشانده بود درمیان بوران کورکننده وارد سفارت امریکا در هلسینکی فنلاند شد و به نگهبان سفارت گفت که یک مقام سفارت شوروی است و تقاضای ملاقات افسر ارشد مقیم سیا را کرد. این تقاضا زنگ ها را فورا به صدا درآورد و چند دقیقه بعد افسر ارشد سریعا وارد شد و تشریفات لازم برای برخورد صورت گرفت. گولیتسن مستقیم وارد اصل مطلب شد و خود را سرگرد ک.گ.ب معرفی کرد و پوشه ای حاوی اسناد مخفی پرونده سفارت شوروی را تسلیم وی کرد و گفت اگر سیا فورا ترتیب انتقال بی خبر وی را به امریکا دهد، اطلاعات بیشتری درباره تشکیلات جاسوسی شوروی در اختیارش قرار خواهد داد.

پیشنهاد فوق العاده بود، در واشنگتن جستجوی سرسام آور دفاتر برای ردپای گولیتسن منجر شد به گزارشی در سال ۵۴ که افسری مقیم وین از گولیتسن به عنوان افسر ک.گ.ب که ممکن است کاملا به شوروی وفادار نباشد، نام برده بود. یک هواپیمای نیروی هوایی امریکا در فرودگاه پوشیده از برف هلسینکی به زمین نشست و گولیتسن و همسر و دخترش به سرعت به درون هواپیما رفتند و هواپیما به هوا برخاست، مسیر بعدی آلمان غربی بود. 

نخستین دور بازجویی در مرکز جاسوسی ارتش امریکا در فرانکفورت صورت گرفت و از گولیتسن خواسته شد سابقه کار خود را در ک.گ.ب توضیح دهد و برای اینکه روشن شود داستانش واقعیت دارد او را به دستگاه دروغ سنج تحلیلی سیا بستند و در مورد جزئیات مختلف داستانش مورد بازجویی قرار گرفت. پس از یک هفته سیا متقاعد شد که گولیتسن یک فراری واقعی است بنابراین ترتیبات انتقال وی و خانواده اش به مریلند امریکا در یک خانه مشرف به رودخانه که به شدت توسط سیا نگهبانی می شد، فراهم گشت.

در فوریه ۶۲ در مصاحبه گسترده ای ، گولیتسن در میان تحیر همگان نه تنها از تعداد زیادی اسناد ناتو پرده برداشت بلکه شماره رمز آنها را نیز فاش ساخت. گولیتسن هشدار داد که ک.گ.ب چهار افسر جاسوسی را در سمت های حساس سازمان جاسوسی فرانسه گماشته است. پرزیدنت کندی نامه ای برای شارل دوگل به پاریس فرستاد و شش افسر جاسوسی فرانسه که دوگل انتخاب کرده بود وارد واشنگتن شدند. بازجویی آنها از گولیتسن ۱۴ روز طول کشید و همه را گیج و مبهوت کرد. اسرار جاسوسی که گولیتسن فاش کرد از بالاترین رده های دولت فرانسه می آمد.

 گولیتسن براثر ادامه مصاحبه های بدون وقفه بتدریج اعصاب خود را از دست داد و از سیا خواست که بانام جدیدی در خارج امریکا زندگی کند. سیا که مشغول تجزیه و تحلیل اطلاعات بود ناگهان دردسر از لندن شروع شد که مربوط به گزارشی از گولیتسن می شدکه از گشایش یک رمز شوروی بوسیله سازمان جاسوسی انگلیس خبر می داد. طبق گزارش، افرادی که به این سند سری دسترسی داشتند تنها پنج تن از مقامات بلند پایه MI5 بودند. پس گولیتسن چگونه می توانست آنها را در مسکو دیده باشد. دیموبرای رابط سیا و سازمان امنیت انگلیس می نویسد : گولیتسن تا آنجا که به انگلیس مربوط می شد شاید مهمترین فراری تاریخ معاصر بود. گولیتسن به سیا نیز نشان داد که به داخلش نفوذ شده است و در یکی از مصاحبه هایش پیش بینی کرد که کا.گ.ب برای بی اعتبار کردن وی ماموری اعزام خواهد کرد .. یکی ازین فراری ها نوسنکو سرخ برجسته ای بود که شش ماه بعد از گولیتسن اعزام شد و ادعا کرد که مسئول پرونده اسوالد قاتل پرزیدنت کندی در کا.گ.ب بوده است.

این ماموران اعزامی شوروی کاری جز اصل سعی و خطا نداشتند و بخش ضروری نیرنگ شوروی بودند و کار اصلی آنها این بود که ارزیابی سیا را درباره اطلاعات دریافتی از کا.گ.ب گزارش کنند. در سال ۱۸۶۸ سازمان جاسوسی امریکا خانه ای بود که به جان خود افتاده بود و بر اثر اتهام های گولیتسن و نوسنکو پاشیده بود و سازمان جاسوسی فرانسه و انگلیس نا امن تلقی می شد و FBI با سیا رابطه اش را قطع کرده بود. در جایی گولیتسن اظهار کرده بود که موشک ها در کوبا قرار داده شده بود تا با یک سازش برچیده شود. به گفته او هدف استراتژیک خروشچف رهبر شوروی وادار کردن کندی به کنار گذاشتن دکترین مونروئه با قبول یک رژیم دشمن و متحد شوروی در کوبا بود .. این فرضیه که امریکا درین ماجرا بازنده بود با مزاق مدیران جاسوسی سیا سازگار نبود. چرا این دو فراری شوروی این همه تشنج به بار آورده بودند ؟

 انگلتون پاسخ داد : گولیتسن یکی از اعضای یک گروه کوچک از تحلیل گران جوان در مرکز مطالعاتی کا.گ.ب بود که طرح هایی برای تجدید سازمان گسترده جاسوسی شوروی تهیه می کردند.تغییرات بنیادی بر مبنای آن بود که کا.گ.ب جدید بجای سد کردن راه تماس با غرب ، اجازه می داد که سیا ماموران و ناراضیان و سایر منابع مخفی ک.گ.ب را برای خدمت به غرب استخدام کند. پاسخ این مرکز تقسیم سازمان جاسوسی شوروی به دو بخش کا.گ.ب درونی و بیرونی بود.

کا.گ.ب بیرونی، بخش عملیاتی و از افرادی تشکیل شده بود که لازم بود با خارجیان در تماس باشند و در نتیجه در معرض تسلیم قرار داشتند ولی کا.گ.ب درونی، مغز متفکر سیستم امنیتی و شامل افراد نخبه و طراح محدودی بود که تحت نظارت مستقیم دفتر سیاسی حزب کمونیست قرار داشتند. بین این دو سطح یک دیوار چین وجود داشت . هیچ فردی از سرویس بیرونی به سرویس درونی یا بالعکس منتقل نمی شد.

فکر دو کا.گ.ب واقعا گیج کننده بود و به معنای آن بود که سیا و غرب تقریبا هیچ اطلاعی از ظرفیت کا.گ.ب برای نیرنگ نداشت. کا.گ.ب ازطریق چشم انداز گولیتسن بوسیله کاملا متفاوت و بسیار خطرناکتر برای اجرای سیاست شوروی تبدیل شده بود.