گروه سفر آماتوری: دنیای نیچه: یک زندگی مطمئن خطرناک است...

ساخت وبلاگ

اروین دیوید یالومر Irvin David Yalomv،مدرس روان درمانی psychotherapy در دانشگاه استنفورد و نویسنده آمریکایی است.

او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمان‌های روانشناختی، به ویژه رمان مشهور «وقتی نیچه گریست» شهرت پیدا کرده است.

روان درمانی یا درمان روانشناختی درمان اختلالات روحی، احساسی، شخصیتی و رفتاری با استفاده از روش‌هایی مانند گفتگو کردن با شخص بیمار، گوش دادن به حرف‌های بیمار و راهنمایی او با هدف دسترسی به ضمیر خودآگاه و ناخودگاه جهت حل ریشه ای اختلال است. روان درمانی بر دوپایه «رابطه» و «ارتباطات» به شکل کلامی و غیرکلامی استوار است. رابطه‌ای حرفه‌ای بین بیمار و درمانگر است که مبتنی بر اصالت، جدیت، صمیمیت و آزادی است.

 

رمان «وقتی نیچه گریست»در واقع روایتی است از برهم‌کنشِ فلسفه و روانکاوی و رویارویی خیالی برخی از مهم‌ترین چهره‌های دهه‌های پایانی قرن نوزدهم همچون فریدریش نیچه، یوزف برویر و زیگموند فروید. 

نکته جالب توجه در این کتاب این بود که روان درمانی به نیچه که یک فیلسوف کهنه کار است پیشنهاد می شود و در طی روند پیشرفت کتاب، نوسنده نشان می دهد که چطور یک فیلسوف می تواند روان درمانی موثر باشد...

یالومر در کتاب « و نیچه گریست» می نویسد:

«نیجه بیش از حد در مقابل قدرت حساس است. هیچ گاه وارد جریاناتی نمی شود که به نظر خودش مجبور به قبول اقتدار آن ها شود. تفکر فلسفی او به ما قبل سقراطی ها نزدیک است، یعنی این اعتقاد که هر کس تنها از طریق مبارزه و مسابقه، کارایی خود را کامل می کند. شدیدا به تمام کسانی که از این مسایقه بیم دارند و خود را فداکار می دانند سوء ظن دارد. پدر فکری او در این گونه مسائل شوپنهاور است. نتیچه عقیده دارد که هیچ انسانی نمی خواهد به دیگران کمک کند، بشر بیش تر قصد دارد حکومت و قدرت خود را بر دیگران بیش تر کند. دفعات معدودی که نتیچه خود را تسلیم قدرت دیگران کرد، تجربه ای تلخ بود که در او احساس نابودی و خشم را به جا گذاشت.»

در بخشی دیگر، در مکالمه ای که میان نیچه و پزشک اش یوزف برویر شکل می گیرد، برویر در پاسخ به سوال نیچه که می پرسد : «اهدافی که زندگی تان را بر اساس آن بنا کرده اید از کجا سرچشمه می گیرد؟» می گوید:

«اهداف؟ اهداف از فرهنگ و فضا سرجشمه می گیرند. آدم آن ها را با هوا تنفس می کند و به درون می دهد. تمام پسربچه هایی که با آن ها بزرگ شدم، در فضای همان اهداف تنفس می کردند... هیچ یک از ما اهداف آگاهانه ای نداشت. هدف ها آن جا بودند و ریشه زمان، جامعه و خانواده مرا تشکیل می دادند. »

و نیجه می گوید: «پس این اهداف زمینه های محکمی نبودند که بتوان یک زندگی را روی شان بنا کرد. برای بعضی ممکن است مناسب باشند، مثلا افرادی کوته بین و لنگی که در تمام زندگی شان در پی مال و منال هستند و یا حتی برای کسانی که به سمت موفقیت صعود می کنند و دارای استعدادی هستند که  دائم در پی هدف هایی نو باشند که در دسترس هستند. اما شما هم مانند من چشمان تیزبینی دارید. زیادی به عمق زندگی می نگرید. متوجه شدید که رسیدن به اهداف غلط، بیهوده است و داشتن اهداف نوی غلط بیهوده تر. حاصل ضرب صفر در صفر، صفر است! نباید به دنبال اهداف بود... اگر می خواهید آزاد شوید باید به درستی برقصید. به نحوی که "این طور شد" را به " من این طور خواستم" تبدیل نمایید... یک زندگی مطمئن خطرناک است. این گونه ما را تهدید می کند که خود را از دست بدهیم و همان شویم که هستیم!»

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 22:47  توسط امیر و کیانا  | 
خواننده و آهنگ متناسب با متن...
ما را در سایت خواننده و آهنگ متناسب با متن دنبال می کنید

برچسب : گروه,آماتوری,دنیای,نیچه,زندگی,مطمئن,خطرناک, نویسنده : bahamgasht بازدید : 269 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 5:54